الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ (11) همانان که در شهرها سر به طغیان برداشتند.
فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسادَ (12) و در آنها بسیار تبهکارى کردند.
11. (الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ)
مقصود از بلاد: عاد و ثمود و فرعون است که طغیان یعنی سرکشى کردند در شهرها بر پیامبران خدا و در آن شهرها مرتکب نافرمانى خدا شدند.
12. (فَأَکْثَرُوا فِیهَا)
یعنى بسیار کردند در روى
1. زمین
2. یا در شهرها.
(الْفَسادَ) یعنى کشتار و نافرمانی را. (کلبى)
فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ (13) [تا آنکه] پروردگارت بر سر آنان تازیانه عذاب را فرونواخت.
Ø13. (فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ): به همین سبب خداوند تازیانه عذاب را بر آنان فرو ریخت!
Øالسوط: تازیانه
.1پس قرار داد تازیانهاى را که با آن عذاب را به ایشان زد. (زجاج)
.2قیل: ریخت بر سر ایشان پارهاى از عذاب را مانند عذاب با تازیانهاى که شناخته شده.
• مقصود: آنچه با آن عذاب شدند (عذاب با تازیانه)
.3هر چیزى که خدا به آن عذاب کند آن تازیانهی خدایى است، اطلاق «عذاب» بر «سوط» به صورت مجاز (قتاده).
•تشبیه خداوند سبحان: عذابى را که به آنها روا داشت و بر آنها افکند با ریختن عذاب و پىدرپى بودن آن تشبیه کرده بر کسی که به او (تازیانه) زده میشود تا او را هلاک کند.
إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ (14) زیرا پروردگار تو سخت در کمین است.
14. (إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ)
المرصاد: کمینگاه و طریق
1. راه بندگان از او میگذرد، بنابراین هیچکسی را از دست نمیدهد. (کلبی، حسن، عکرمه)
•یعنی: چیزى از اعمال ایشان از او فوت نمیشود، زیرا او تمام گفتار و کردار آنها را میشنود و مىبیند، همچنانچه چیزى فوت نمیشود از کسى که در کمینگاه است.
امام علی علیهالسلام: «إن ربک قادر على أن یجزی أهل المعاصی جزاءهم: پروردگار تو قادر است بر اینکه کیفر و جزای اهل گناهان را بدهد».
و از امام صادق علیه السلام: «المرصاد قنطرة على الصراط لا یجوزها عبد بمظلمة عبد: مرصاد پلى بر صراط است، هیچ بندهاى که مظلمه و حق بندهاى بر گردن او باشد نمیتواند از آن عبور کند».
2. پاداش هر کسى را میدهد و داد مظلوم را از ظالم و ستمکار میستاند (عطاء).
•به یک مرد اعرابى گفتند: پروردگار تو کجاست؟ گفت: در کمینگاه است و مقصود او مکان نیست.
•از امام على علیه السلام پرسیدند: «أین کان ربنا قبل أن خلق السماوات و الأرض: پیش از آنکه آسمانها و زمین را خلق کند پروردگار ما کجا بود؟
فرمود: «أین سؤال عن مکان و کان الله و لا مکان: «أین» سؤال از مکان است، در حالیکه خدا بود و (هنوز) مکانى نبود (ایجاد نشده بود)».
•ابن عبّاس: بر پل جهنّم هفت پاسگاه است که بنده را نگه داشته و از او بازپرسى میشود.
در توقفگاه اوّل از شهادت «ان لا اله الّا اللَّه» میپرسند، اگر درست جواب داده به توقفگاه دوّم عبور میکند،
و در توقفگاه دوم از نماز میپرسند، اگر آن را کمال انجام داده باشد به توقفگاه سوّم مىآید،
و در توقفگاه سوم از زکات او میپرسند پس اگر تمام پرداخته باشد، به چهارم میرسد
و(در توقفگاه چهارم) از روزه سؤال میشود اگر آن را کاملا گرفته باشد به پنجم عبور میکند،
و (در توقفگاه پنجم) از حج پرسیده میشود اگر آن را کامل بجا آورده باشد، از آنجا عبور کرده به ششم میرسد،
و (در توقفگاه ششم) از عمره مىپرسند اگر عمره راکامل انجام داده باشد اجازه عبور به هفتم مىدهند،
و (در توقفگاه هفتم) از مظالم بندگان و حق الناس سؤال میشود، پس اگر از آن سالم بیرون رفت که به بهشت میرسد،
و گرنه به فرشتگان گفته میشود: نگاه کنید، پس اگر براى او عمل مستحبّى باشد اعمال او را به سبب آن تکمیل مى کنند، پس چون فارغ شد او را به سوى بهشت هدایت میکنند.
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ (15)
امّا انسان، هنگامى که پروردگارش وى را مىآزماید، و عزیزش مىدارد و نعمت فراوان به او مىدهد، مىگوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است.»
سپس خداوند حالات بشر را تقسیم کرد و فرمود:
15. (فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ)
و امّا انسان هر گاه به نعمتهاى الهى آزمایش و امتحان شود.
(فَأَکْرَمَهُ) پس او را به سبب مال اکرام کند.
(وَ نَعَّمَهُ) و او را به انواع فضیلتها توسعه دهد.
(فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ) پس به واسطهی این شاد و مسرور میشود و میگوید: پروردگارم این کرامت را به من عطا کرد نزد خودش و منزلت من نزد خودش.
یعنی: میپندارد که او نزد پروردگارش کریم است از آنجا که دنیا را برای او وسعت داده است.
وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ (16) و امّا چون وى را مىآزماید و روزىاش را بر او تنگ مىگرداند، مىگوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است.»
16. (وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ)
و اما هر گاه او را به فقر و تهى دستى آزمایش نمود.
(فَقَدَرَ) یعنى روزى او را تنگ گرفت و کم کرد.
(عَلَیْهِ رِزْقَهُ) بر او روزى به قدر کفایت قرار داد.
(فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ) پس میگوید پروردگار من مرا توهین نمود،
یعنى مىپندارد که این از خدا اهانتى است و میگوید: پروردگار من مرا به واسطه فقر و تهیدستى خوار و ذلیل کرد.
کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ (17) ولى نه، بلکه یتیم را نمىنوازید.
17. (کَلَّا) نه چنان است که او گمان کرده و پنداشته،
Øزیرا من کسى را براى بزرگوارى، توانگر نمیکنم و به خاطر خوار بودنش نزد من، فقیر نمیکنم ولی من وسعت میدهم بر هر کس که بخواهم و تنگ میگیرم بر هر کس که بخواهم بر اساس آنچه حکمت ایجاب و مصلحت اقتضا کند.
Øبه جهت مبتلا کردن به شکر و صبر،
Øو گرامى بودن فقط به سبب طاعت و بندگى و خوار و ذلیل بودن به سبب معصیت و گناه است.
Øسپس خداوند سبحان بیان نمود سبب آنچه را که موجب خواری میشود: بلکه اهانت نمودم کسى را که اهانت کردم به علّت اینکه مرا نافرمانی کردند.
بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ: بلکه یتیم را گرامى نمیدارید.
Øیتیم: کسی که پدر ندارد.
Øیعنى از آنچه خدا به شما داده به ایشان نمیدهید تا آنها را از ذلّت گدایى بى نیاز کنید، زیرا آنها کفیلى ندارند که قیام به کارها و نیازمندیهای آنها کند.
Øپیغمبرn فرمود: «أنا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنة و أشار بالسبابة و الوسطى: من و کفیل یتیم مانند این (دو انگشت شهادت و میانه) با هم در بهشت هستیم».
Øمقاتل: قدامه بن مظعون یتیم بود و در خانه امیه بن خلف زندگی میکرد که حق او را از او بازمیداشت یعنى او را محروم مینمود،
Øاحتمال دو معنى:
.1شما به او احسان نمیکنید.
.2شما حق او را از میراث نمیدهید، بنابر عادت کفّار که یتیم را از میراث پدرشان محروم میکردند.
وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ (18) و بر خوراک [دادن] بینوا همدیگر را بر نمى انگیزید.
18. (وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ)
Øوَ لا تَحُضُّونَ: بر اطعام کردن آنها تشویق نمیکنید دیگری را (بر نمیانگیزید) و به تصدّق دادن بر آنها امر نمیکنید.
Øقصد کرده این را که بعضى از شما دیگرى را بر این عمل ترغیب نمیکند.
Øکسی که قرائت کرده «وَ لا تَحَاضُّونَ» یعنی بعض شما بعض دیگر را تشویق نمیکنید.
Øمعنا:
.1اهانت کاری است که شما از ترک اکرام یتیم و منع صدقه از فقیر نمودید، نه آنچه توهم کردهاید.
.2قیل: من به شما مال را برای غذا دادن به یتیم دادم، پس زمانیکه آن کار را انجام ندهید، موجب اهانت و خواری شما میشود.
وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا (19) و میراث [ضعیفان] را چپاولگرانه مىخورید؛
19. وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا (19)
Øاللم: جمع، شدید و سخت
Ø(وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ) میخورید میراث را،
.1اموال یتیمان را گوید (ابى مسلم)
•میراث حلال را قصد نکرده، زیرا سرزنشى براى خورنده آن نیست.
2. سهم خود و سهم یتیم را میخورد (حسن).
•مردم جاهلیّت و صدر اسلام زنان و کودکان را ارث نمیدادند، و اموال ایشان را میخوردند.
3. قیل: میراث را در آنچه میخواستند و میلشان بود میخوردند و فکر بیرون کردن حقوق واجب آن را نمیکردند.
Ø(أَکْلًا لَمًّا) سخت بودند در خوردن تمام آن. جمع میکنند همهی آن را در خوردن.
.1سهم خود و سهم دیگرى را بخورد (حسن).
.2آنچه به دستش میرسد بخورد و فکر نکند در مورد پاک و ناپاک بودن آنچه میخورد (ابن زید).
وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا (20) و مال را دوست دارید، دوست داشتنى بسیار
20. (وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا): دوست دارید مال را دوست داشتنى.
Øالجم: کثیر بسیار بزرگ.
.1شما جمع کردن مال را دوست دارید و به آن حرص و ولع دارید و در کار خیر آن را انفاق نمیکنید (ابن عبّاس و مجاهد).
.2قیل: از زیادى حرصشان، مال زیاد را دوست میدارند؛ پس از راه نادرست (حرام) جمع کرده و در راه نامشروع (حرام) هم خرج میکنند و در عاقبت و پایان کار اندیشه نمیکنند.
موضوع :